تقویم
پشتیبانی

جنگل‌های شمال بدون باران

 وقتی باران نمیبارد بر جنگلهای شمال

مقدمه: سکوت در جنگل

انگار چیزی در هوای شمال کم شده... چیزی که همیشه بود، همیشه میبارید، و بیوقفه همه

چیز را سبز نگه میداشت. حاال اما، آسمان مازندران و گیالن مدتیست ساکت است، ابری هست

ولی بیرمق، خیس نمیشود، نمیگرید. این سکوت ناگهانی، این غیبت رطوبت همیشگی،

طنینانداز شده در داالنهای سبز جنگلها و شالیزارهای حاصلخیز شمال ایران.

باران، در فرهنگ و زندگی مردم این مناطق، صرفاً یک پدیدهی جوی نیست؛ آن یک عنصر

هویتی، یک ریتم روزمره، و یک نیروی حیاتی است که چرخهی طبیعت و معیشت را به حرکت

درمیآورد. وقتی این نیروی حیاتی مهار میشود، تاثیرات آن فراتر از خشکی ظاهری زمین، روح و

روان مردم منطقه را نیز درگیر میکند.

تغییر چهرهی جادهها و طبیعت

در جادهی چالوس و جادهی رامسر، که همیشه با طراوت و خنکی باران شناخته میشوند، اکنون

تجربهای متفاوت در انتظار رهگذران است. برگها گرد و خاک گرفتهاند. این پوشش خاکستری

روی برگهای براق که نماد سرسبزی و طراوت شمال بودند، نشانهای عیان از کمبود رطوبت است.

بوی نم و خزه که همیشه از البهالی درختان بلند قامت و کهنسال باال میآمد، اکنون به زمزمهای

دور تبدیل شده است؛ صدایی که در پسزمینهی هر قدم زدن در جنگل شنیده میشد، اکنون

محو شده است.

جنگلهای هیرکانی، که میراثی هزاران ساله از رطوبت دائمی هستند، در مواجهه با این خشکی

طوالنیمدت، آسیبپذیرتر از همیشه به نظر میرسند. قارچها و گلسنگهایی که در سایهسار

درختان رشد میکردند، عالئم کاهش فعالیت خود را نشان میدهند، و این خود زنگ خطری برای

تعادل اکوسیستم است.

پژواک نگرانی در بازارهای محلی

مردم در بازارهای محلی، از آستارا تا گلوگاه، دیگر از قیمت ماهی یا محصوالت کشاورزی معمول

صحبت نمیکنند؛ محور اصلی گفتگوها "بیبارانی" است. این کلمه، که اکنون بار معنایی سنگینی

پیدا کرده، نگرانی عمیقی را در میان همه اقشار ایجاد کرده است.

 کشاورزان نگراناند. کشت برنج، که شریان حیاتی اقتصاد این مناطق است، نیازمند آبیاری مداوم

و فراوان است. زمینهای برنج، که باید غرق در آب باشند، اکنون مانند کسی که نفسش بند

آمده، تشنهاند. محاسبات مربوط به کشت و برداشت به هم ریخته است. سهمیههای آب

کاهش یافته و امید به یک محصول پربار، با هر روز خشکی بیشتر، کمرنگتر میشود.

حتی وضعیت آب چشمهها نگرانکننده است. چشمههایی که قرنها منبع مطمئن آب شرب و

کشاورزی بودهاند، اکنون سطح آبشان افت محسوسی داشته است. این مسئله نه تنها

کشاورزان، بلکه جامعه شهری را نیز تحت تاثیر قرار داده است.

تفسیر پدیدهی تغییر اقلیم

همه میگویند شاید تغییرات اقلیمی است. این واژه، که زمانی بیشتر در بحثهای جهانی مطرح

میشد، حاال به یک واقعیت ملموس در شمال کشور تبدیل شده است. تکرار الگوهای جوی که

منجر به توزیع نامتوازن بارندگی میشود، فرضیهای است که بسیاری از کارشناسان و حتی مردم

عادی به آن متمایل شدهاند.

تغییرات اقلیمی، صرفاً افزایش دما نیست؛ بلکه تغییر در الگوهای بارش است. ممکن است

حجم کلی بارندگی ساالنه تغییر نکند، اما توزیع آن به گونهای نامنظم شود که دورههای خشک

طوالنیتر و دورههای پرباران کوتاهتر و شدیدتر شوند. این نوسانات، که با فرمولهای پیچیدهی

هواشناسی مدلسازی میشوند، در زندگی روزمرهی مردم به شکل خشکسالیهای محلی و

غیرمنتظره بروز پیدا میکنند.

این تغییرات، دورهای گذرا تلقی نمیشوند؛ بلکه نشانهای از یک تحول پایدار در سیستم آب و

هوایی منطقه هستند.

دلتنگی برای موسیقی زندگی

اما آن چیزی که در دل مردم شمال سنگینی میکند، فقط نگرانی معیشتی نیست — دلتنگی

برای صدای باران است. صدای باران، در ادبیات و فرهنگ گیالن و مازندران، مترادف با آرامش،

پاالیش، و امید بوده است.

صدای قطراتی که به سقف شیروانیهای چوبی میخوردند، صدای جویبارها که با هر بارش شدت

میگرفتند، و خشخش برگها زیر پاهای خیس، همگی بخشی از موسیقی زمین بودهاند. این

صدا همیشه در پسزمینهی زندگیشان بود؛ مثل موسیقی آرامی که هویت این سرزمین را

میساخت. غیبت این موسیقی، فضایی خالی و معنوی ایجاد کرده است.

فراتر از آب و هوا: حادثهای در جان طبیعت

بیبارانی مازندران و گیالن فقط مسئلهی هوا نیست، حادثهایست در جان طبیعت. وقتی

شبهای نمناک که پناهگاه کرمها و حشرات بودند، به شبهای خشک و پر از گرد و غبار تبدیل

میشوند، این تعادل شکننده به هم میریزد.

وقتی توریستها بهجای نظم باران و سرسبزی دلپذیر، غبار را با خود میبرند، این نشان میدهد

که صنعت گردشگری این مناطق نیز تحت تاثیر قرار گرفته است. جذابیت اصلی شمال، رطوبت و

سرسبزی آن است.

و وقتی مه صبحگاهی، که مشخصهی کوهستانهای مرطوب است، از دامنهها عقبنشینی

میکند و جای خود را به آسمانی صاف و آفتابی میدهد، همهی اینها یعنی شمال دارد نفس را

سختتر میکشد. مه نه تنها رطوبت را حفظ میکند، بلکه نشانهای از تفاوت دمایی و تراکم بخار

آب در هواست که در غیاب آن، محیط خشکتر میشود.

انتظار برای قطرهای امید

در این هوای ساکت و سنگین، انتظار غالب است. این انتظار، یک انتظار منفعل نیست؛ بلکه

نوعی هوشیاری برای دریافت اولین نشانههاست. همه منتظرند قطرهای بیاید و دوباره یادمان

بیندازد که زندگی در شمال یعنی شنیدن باران، بوی خاک خیس، و شروع دوبارهی سبزی.

این انتظار، شاید آغاز درک عمیقتر نسبت به آسیبپذیری طبیعت و لزوم مدیریت پایدار منابع

آب باشد. تا آن زمان، جنگلهای شمال در سکوتی غمانگیز، در انتظار بازگشت ریتم همیشگی

خود، یعنی صدای باران، باقی خواهند ماند.

ضمیمه :۱ تأثیر خشکی بر پوشش گیاهی خاص شمال

خشکی طوالنیمدت بر گونههای گیاهی بسیار حساس شمال ایران تاثیرات مخربی میگذارد:

سرخسها و خزه ها: این گیاهان که نیاز رطوبتی بسیار باالیی دارند، به سرعت خشک

شده و قهوهای میشوند. این امر به شدت بر بافت کف جنگل تاثیر میگذارد.

درختان پهنبرگ: درختان افرا، توسکا و راش، اگرچه مقاومترند، اما در صورت ادامهی

خشکی، دچار استرس آبی میشوند که میتواند منجر به ریزش برگهای غیر فصلی و

کاهش رشد ساالنه شود.

سوختپذیری جنگل: کاهش رطوبت در تنه و برگ درختان، خطر آتشسوزی در این

جنگلهای همیشه سبز را به طرز بیسابقهای افزایش میدهد.

 ضمیمه :۳ جنبههای فرهنگی سکوت باران

در ادبیات گیلکی و مازنی، باران نماد تطهیر و شروعی دوباره است. سکوت آن، فضایی برای تأمل

ایجاد کرده است:

شعر و موسیقی: آهنگهای محلی که معموالً در وصف زیباییهای نمناک طبیعت ساخته

شدهاند، اکنون باید در فضایی خشک بازخوانی شوند.

مراسم آیینی: برخی از مراسمهای سنتی کشاورزی که با طلب باران همراه بودهاند،

اهمیت مضاعفی یافتهاند، هرچند که این دعاها تاکنون بیپاسخ ماندهاند.

یک نظر بنویسید
آرشیو وبلاگ